تصویر ذهن من

ساخت وبلاگ
پدرم همیشه می گفت: (زود خوابیدن و زود بیدار شدن آدم را سالم،پولدار و عاقل می کند.) درخانه ساعت هشت،چراغ ها خاموش بود و سپیده دم با بوی قوه و بیکن و نیمرو از خواب بلند می شدیم. پدرم یک عمر این دستور را دنبال کرد جوان مرد و مفلس و فکر میکنم چندان هم عاقل نبود. من نصیحت اورا گوش نکردم دیر خوابیدم،دیر بیدار شدم. حالا نمی گویم دنیا را فتح کرده ام اما ترافیک صبح ها را دیگر ندارم از خیلی از دردسرهای معمولی دورم و با آدم های جدید و بی نظیر آشنا شده ام یکی از آن ها خودم کسی که پدرم هرگزاو را نشناخت...   _چارلز بوکفسکی_   تصویر ذهن من...ادامه مطلب
ما را در سایت تصویر ذهن من دنبال می کنید

برچسب : خودم,خودم را دوست دارم,خودم تنها تنها دلم, نویسنده : wemydiary2po بازدید : 123 تاريخ : يکشنبه 28 آذر 1395 ساعت: 22:04

زندگی مثل یه رودخونه ست؛ من فکر می کردم دریاچه, یا یه مردابه. اگه یه سطحی ازش رو در نظر بگیری و در طول زمان آبهای گذرنده ازش رو بررسی کنی, هیچ مولکولی رو دو بار نمیبینی! همه چیز مدام داره عوض میشه: اتفاق ها, برخورد ها, آدم ها...آخ.. آدم ها! من همه ش به خودم میگم این تغییر توو بافت زندگیه؛ قانونشه. قانون طبیعت رو که نمیشه عوض کرد!  (سر کلاسم و کاغذ ندارم؛ دارم روو دستمال کاغذی می نویسم.) بعد به خودم میگم خب بیا به آدم ها دل نبندیم؛ بیا از همون اول بدونیم که یه روز میرن.  بعد یکی در گوشم میگه: واقعا میشه؟؟ _خب...نه! ما به عادت زنده ایم. عادتها بهمون هویت میدن؛ یه احساسی مثل امنیت خاطر. انگار تنها راه حل این مساله اینه که آدم بتونه زود عادت هاشو تغییر بده. علت نوشتن این جملات هم اینه که من دارم یه آدم دیگه هم از دست میدم: مرجان عزیزم. امروز بهش پیام زدم: کاش من یه مشکلی داشتم که بیشتر با شما صحبت می کردم. چقدر ناراحت کننده ست که یکی رو بسیار دوست داشته باشی و موضوع خوبی برای صحبت پیدا نکنی. و بدتر اینکه دور باشی؛ دوور. کاریش نمیشه کرد؛ اینم یه بخشی از زندگیه و من با همه ی عن بودنش دوستش د تصویر ذهن من...ادامه مطلب
ما را در سایت تصویر ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wemydiary2po بازدید : 56 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 18:05

امروز دست خودمو گرفتم بردمش پارک. فکر می کردم خلوت باشه ولی ملت ریخته بودن اونجا و بسیار شلوغ بود. البته من جای دنجمو پیدا کردم: آخر پارک, یکی از آلاچیق های کنار دریاچه. توو مسیر کلی به آدم ها نگاه کردم و تنها کسی که تنها اومده بود, یه آقای پنجاه و پنج ساله بود که انگار یه چیزی مضطربش کرده بود. بعد من از خودم پرسیدم سی و پنج سال بعد من توو چه وضعی ام؟ قبل از اینکه وارد پارک بشم, واسه خودم ساندویچ هایدا خریدم و بعد از یه پیاده روی طولانی, توو جای دنجم مستقر شدم و غذامو خوردم و یکی از داستان های کتاب جدید مصطفی مستور رو خوندم.  یکی از قسمت هاش خیلی خوب بود: "ایران که درس می خوندم, معلم فیزیکی داشتیم که گاهی حرفای عجیبی می زد. مخصوصا وقتی لبی تر کرده بود. یه بار گفت شب ها قبل از خواب سعی کنید سه دقیقه خودتون رو به جای چیز دیگه ای بذارید. می گفت سه دقیقه خیلی زیاده اما با تمرکز و تمرین زیاد میشه این کار رو کرد. مثلا جای یه برگ درخت توی یه جنگل تاریک. یا جای یه سنگ وسط بیابون. یا جای یه پیرمرد آب زیپو که نیم ساعت طول می کشه تا کفش های لعنتی شو بپوشه. جای یه حشره. یه سیفون توالت. یه توپ فوتب تصویر ذهن من...ادامه مطلب
ما را در سایت تصویر ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wemydiary2po بازدید : 62 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 18:05

می گفت تو وقتی یکی رو دوست داری, باید یه جوری دوستش داشته باشی که هیچ تغییر عقیده ای نتونه علاقه ت رو تحت الشعاع قرار بده.

میدونی چه زمانی این اتفاق می افته؟ 

وقتی واقعی ترین "خود" ی که توو طرف زندگی میکنه رو ببینی؛ نه ظاهرش, نه فلسفه هایی که می بافه؛ نه جهت گیری ش به کفر یا مذهب.

یه چیزی ورای این داستان ها که شاید بشه  بهش گفت روح ش؛ من میگم خود واقعی ش.

 

تصویر ذهن من...
ما را در سایت تصویر ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wemydiary2po بازدید : 86 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 18:05

امروز یه ایمیل دریافت کردم که اصلا انتظارشو نداشتم؛ اتفاقی که بسیار خوشحالم کرد. و چیزی که ازش یاد گرفتم, این بود که علم چقدر میتونه انسان های خوبی تربیت کنه؛ آدم هایی که با وجود مشغله ی زیاد, به فکر کمک کردن به آدم های کوچیک اطرافشون هستند. آدم هایی که بی منت علمشون رو در اختیارت میذارن, حتی وقتیکه اصلا نمی شناسنت. آدم هایی که راحت به ندونستن شون اعتراف می کنن_ که این نشونه ای از طبع بلندشونه. این بخشی از ایمیل استاد فیزیک یکی از دانشگاه های خوب دنیاست که در جواب سوالم برام فرستاد: The answer to your question is, I do not know... As an aside, I find that most people are mostly interested in having answers, even if they are wrong answers, and care much less about actually finding the truth or admitting that they don't know the answer, so I think it is important to point out the different between the two.    تصویر ذهن من...ادامه مطلب
ما را در سایت تصویر ذهن من دنبال می کنید

برچسب : قدرت علمی ایران,قدرت علم,قدرت علمی, نویسنده : wemydiary2po بازدید : 59 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 18:05

دارم آروم آروم می گردم ببینم واقعا به چه زمینه ای از فیزیک علاقه دارم و در این راستا توو کارگاه مقدماتی نجوم که انجمن علمی برگزار کرده, ثبت نام کردم و امروز دو جلسه ی اول برگزار شد که بسیار جالب بود! طول کلاس چهار ساعت(دو جلسه ی دو ساعته) بود و وقتی آخرای کلاس یکی از پسرا از جمع پرسید که کی خسته نشده؟؟ من تعجب کردم که مگه این حرفا خسته کننده س؟! مطالبی که توو این کلاس گفته میشه، ساده ترین مفاهیم نجومیه و چون مخاطبش فقط هم بچه های فیزیک نیستن, اصلا سراغ معادلات ریاضی نمیره.  امروز استاد درمورد منظومه ی شمسی و ویژگی سیارات و خورشید و اینکه چطور بوجود اومدن و چه زندگی پر تلاطمی رو پشت سر گذاشتن که به اینجا برسن و اینکه در نهایت چطور نابود میشن/میشیم صحبت کرد. و من آخرش دلم گرفت. بعضی از نکاتی هم که می گفت خیلی منو به هیجان آورد: مثلا اینکه زمین اوایل پیدایشش اصلا آب نداشته و مثل اینکه یه سنگ بزرگی که توو ساختارش یخ داشته, با زمین برخورد می کنه و به خاطر گرمای زیادی که از این برخورد آزاد میشه, یخ ها تبخیر میشن و آب وارد جو زمین میشه. بعد که زمین داشته دوره ی سرد شدنش رو می گذرونده, بخار ها تصویر ذهن من...ادامه مطلب
ما را در سایت تصویر ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wemydiary2po بازدید : 43 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 18:05

گاهی احساس می کنم باید از در ورودی یه راهرو بزنم به اتاقم و غذام هم مثل زندانی ها از زیر در بهم بدن.

قرنطینه ی کامل.

تصویر ذهن من...
ما را در سایت تصویر ذهن من دنبال می کنید

برچسب : قرنطینه,قرنطینه فیلم,قرنطینه دامپزشکی, نویسنده : wemydiary2po بازدید : 63 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 18:04

عدم موفقیت توو ریاضی, و موثر نبودن جملاتی مثل: پیشرفت به موفقیت و شکست ربطی نداره و مهم تلاش و پایبند بودن به فراینده و ... بعد یه صدایی میگه خب وقتی تلاش می کنی و نمی تونی اطلاعاتت رو پیاده کنی, لابد یه جای کار می لنگه. تلاش کافی نیست و من با درک مفاهیم ریاضی مشکل دارم. ریاضی واقعا درس سختیه. ازین جهت که حتی وقتی روش های حل مساله رو هم یاد می گیرم, نمی تونم مفهومی که اون عملیات می رسونه رو درک کنم. و همین باعث میشه وقتی صورت مساله, یا دستگاه مختصات تغییر می کنه به مشکل بربخورم. داستان این بود که دیروز امتحان ریاضی فیزیک داشتم و کلی حالم گرفته شد. شاید تنها چیزی که یکم بهم امیدواری میداد, این بود که فیزیک -و قطعا ریاضیات مربوط بهش- درس دیر بازده اییه و فعلا باید ادامه بدم. دیروز بعد از امتحان بجای خوابیدن توو دانشکده معماری ترجیح دادم برم آب و آتش قدم بزنم و با خودم خلوت کنم. توو راه یه دسته گل نرگس خریدم و راه افتادم سمت پارک. خلوت خلوت بود. تا اون آخر های پارک قدم زدم و اجازه دادم ذهنم یکم نفس بکشه. سعی کردم به هیچ سمتی هدایتش نکنم: نه امتحان, نه موفقیت, نه تنهایی, نه کشف خودم... چیز تصویر ذهن من...ادامه مطلب
ما را در سایت تصویر ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wemydiary2po بازدید : 53 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 18:04

نمی دونم صد سال پیش فیزیک خیلی ضعیف بود که هایزنبرگ بیست ساله ی ترم چهار با بور تونست ملاقات خصوصی داشته باشه, یا دانشجوهای فیزیک خیلی کم بودن, یا ارزش دانشجوها خیلی بالا بود... نمی دونم چطور بود که هایزنبرگ از همون اول که شروع به خوندن فیزیک کرد, یه استاد راهنمای خفن داشت که تحقیقات و مطالعاتش رو مو به مو تحت نظر قرار میداد که گمونم الان تازه دانشجوهای دکترای ما این فرصت رو دارن. شاید هم نداشته باشن. نمی دونم ما فقط توو ایران با این فلاکت داریم فیزیک می خونیم یا بقیه هم همینن. (که یه حدس قوی میگه اینجوری نیستن.)  شاید اگه با یکی از استادها صحبت کنم و یه کار تحقیقی رو با محدثه به عهده بگیریم, یکم وضع بهتر بشه.    تصویر ذهن من...ادامه مطلب
ما را در سایت تصویر ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wemydiary2po بازدید : 51 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 18:04

داشتم توو اینستا ول می گشتم ساعت پنج صب, توو یکی از پست های فایزه آدرس پیج آنیتا رو دیدم و وقتی زدم روش, دیدم هیچ پستی نداره و توو بیو هم نوشته بود بسته شد.

یه استرس خفیفی گرفتم و اولین واکنشی که ذهنم نشون داد نگرانی واسه آنیتا بود: حالش خوبه؟

بعد حس کردم که لزوما آدم نباید حالش بد باشه که اینستارو خلاص کنه...خیلی دلیل های دیگه ای هم میتونه داشته باشه؛ مثل نیاز به تخریب یه چیز خوشگل؛ مثل بریدن از بعضی عادت ها؛ یا شاید هم کناره گرفتن و فکر کردن.

امیدوارم آنیتا اوکی باشه.♡

 

تصویر ذهن من...
ما را در سایت تصویر ذهن من دنبال می کنید

برچسب : آنیتا مورجانی,آنیتا,آنیتا اکبرگ, نویسنده : wemydiary2po بازدید : 82 تاريخ : شنبه 27 آذر 1395 ساعت: 18:04