تصویر ذهن من

متن مرتبط با «جان شیفته از رومن رولان» در سایت تصویر ذهن من نوشته شده است

نامه به مرجان

  • زندگی مثل یه رودخونه ست؛ من فکر می کردم دریاچه, یا یه مردابه. اگه یه سطحی ازش رو در نظر بگیری و در طول زمان آبهای گذرنده ازش رو بررسی کنی, هیچ مولکولی رو دو بار نمیبینی! همه چیز مدام داره عوض میشه: اتفاق ها, برخورد ها, آدم ها...آخ.. آدم ها! من همه ش به خودم میگم این تغییر توو بافت زندگیه؛ قانونشه. قانون طبیعت رو که نمیشه عوض کرد!  (سر کلاسم و کاغذ ندارم؛ دارم روو دستمال کاغذی می نویسم.) بعد به خودم میگم خب بیا به آدم ها دل نبندیم؛ بیا از همون اول بدونیم که یه روز میرن.  بعد یکی در گوشم میگه: واقعا میشه؟؟ _خب...نه! ما به عادت زنده ایم. عادتها بهمون هویت میدن؛ یه احساسی مثل امنیت خاطر. انگار تنها راه حل این مساله اینه که آدم بتونه زود عادت هاشو تغییر بده. علت نوشتن این جملات هم اینه که من دارم یه آدم دیگه هم از دست میدم: مرجان عزیزم. امروز بهش پیام زدم: کاش من یه مشکلی داشتم که بیشتر با شما صحبت می کردم. چقدر ناراحت کننده ست که یکی رو بسیار دوست داشته باشی و موضوع خوبی برای صحبت پیدا نکنی. و بدتر اینکه دور باشی؛ دوور. کاریش نمیشه کرد؛ اینم یه بخشی از زندگیه و من با همه ی عن بودنش دوستش د, ...ادامه مطلب

  • از کتاب جدیدم♡

  • می گفت تو وقتی یکی رو دوست داری, باید یه جوری دوستش داشته باشی که هیچ تغییر عقیده ای نتونه علاقه ت رو تحت الشعاع قرار بده. میدونی چه زمانی این اتفاق می افته؟  وقتی واقعی ترین "خود" ی که توو طرف زندگی میکنه رو ببینی؛ نه ظاهرش, نه فلسفه هایی که می بافه؛ نه جهت گیری ش به کفر یا مذهب. یه چیزی ورای این داستان ها که شاید بشه  بهش گفت روح ش؛ من میگم خود واقعی ش.  , ...ادامه مطلب

  • ازرش فکر کردن

  • احساس میکنم خدا آدم هایی رو دوست داره که جدی بگیرنش. آدم هایی که واقعا بهش فکر کنن. به حرف هاش؛ به آفریده هاش. حتی اگه در نهایت به کفر برسن.  من اگه جای خدا بودم؛ همینو میخواستم.  انگار آدم هایی که همیشه خدا رو قبول داشتن هیچوقت جدی بهش فکر نکردن.  الان به نظرم میاد که چقدر دانشمندا برای خدا عزیزن. چه کافر و چه با ایمانش. گمونم برای خدا فرقی نکنه؛ چون اصل کار همون تفکر و درستکاریه؛ همون چیزی که برای خدا ارزش داره.    پی نوشت: با این نوشته نخواستم حرف توو دهن خدا بذارم؛ این صرفا انتظار من از خداست. که ممکنه درست هم نباشه.  , ...ادامه مطلب

  • مرجان♡

  • داشتم با خاله مرجان حرف میزدم, اونم به اصرار مامانم بهم گفت که برم با همون آخوندی که به مامانم گف منو به حال خودم رها کنه حرف بزنم و شبهاتم(!) رو بر طرف کنم.  بعد من گفتم خاله من میخوام برم پیشش, ولی نمی دونم چی بگم! چه سوالی بپرسم؟ اصلا سیستم فکر کردن ما با هم فرق داره. تنها حرفی که می تونم بهش بزنم اینه که من دارم از دین بر می گردم؛ حرف خاصی لازم نیست قبلش بشنوم؟  _پس به خودت زمان بده؛ىا با من میری جهنم؛ یا با خانواده بهشت. در هر صورت تنها نیستی. _Deal!!    , ...ادامه مطلب

  • جان شیفته

  • می گویند: "فداکاری کنید؛ اگر فداکاری نمی کنید, از آن روست که به اندازه کافی دوست نمی دارید." ولی تقریبا همیشه کسانی که بیش از همه می توانند پذیرای عشقی بزرگ باشند بیش از همه سودای استقلال دارند. زیرا همه چیز در آنان پرتوان است. و اگر اصل غرور خود را در راه عشقشان فدا کنند, خود را حتی در همان عشق خوار احساس می کنند؛ خود را مایه بدنامی عشق می شمارند.   پ ن: اصلا این کتاب رو باید عضو برنامه درسی دخترا قرار بدن؛ که البته آقایون برنامه ریز این کار رو نمی کنن...,جان شیفته,جان شیفته pdf,جان شیفته اثر,جان شیفته رومن رولان دانلود,جان شیفته اثر رومن رولان,جان شیفته از رومن رولان,جان شیفته رومن رولان انتشارات,جان شیفته ویکیپدیا,جان شیفته خرید,جان شیفته فیلم ...ادامه مطلب

  • بهینه سازی وضعیت

  • یه دفه الف بهم گفت: باید تمام متغیرهای وابسته به بهینه بودن رو بهینه کنی. امروز که داشتم به وضعیت جدیدم نگاه می کردم, به نظرم اومد که انگار همه چیز داره دست به دست هم میده که من به فیزیک برگردم. از خود الف بگیر, تا دانشگاه جدید و دوستای جدید(دوست هم پیدا کردم!) و علاقه ای که داره توو وجودم متولد میشه. امروز دومین روز بهشتی بود و من عالی بودم!  راستش روز اول خیلی جالب نبود؛ همه چی خیلی جدید بود. ولی با این حال همون روز با دوتا از بچه ها آشنا شدم و اونا محیط دانشگاه رو بهم نشون دادن. جالب اینکه اون ها هم مهمان اند؛ منتها مهمان کامل. ظاهرا هم بچه های درسخونی هستن , ...ادامه مطلب

  • از کتابم

  • هرگاه که ما در ارتباط با دیگران انگیزه داشته ایم, در پس این انگیزه رازی نهفته است. چرا که ما با این ذهنیت خراب و بهم ریخته و بار خاطرات تلخ گذشته و احساس اجحافی که در هر صورت داریم, کمتر میتوانیم در ارتباط با دیگران یکدله باشیم. ما در ارتباط های خود می خواهیم مطالبات و انتظارات معوقه ی خود را وصول کنیم. ازین رو مناسبات به اصطلاح دوستانه ی ما, در لفاظی ها, فرافکنی ها و تصاویر ذهنی پوشیده می شود. در زمینه ای که انتظار و توقع وجود ندارد, رابطه معنای حقیقی خود را پیدا می کند.  , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها