به من که رسید گفتم ضرورتی نمی بینم؛ چون فکر نمی کنم چیزی ارزشمندتر از جون آدم وجود داشته باشه.
گفت پس چرا این درسو برداشتی؟
گفتم بالاخره باید واحدا رو به حدنصاب رسوند دیگه...
بعد حس کردم بچه ها میخوان خونمو بریزن.
تصویر ذهن من...برچسب : نویسنده : wemydiary2po بازدید : 16