اراده, فرزند محیط

ساخت وبلاگ
گاهی احساسم درباره ی زندگی اینه که من فقط هستم؛ بدون هیچ نقش موثری.

دیدی وقتی توو فامیل همه نشستن و دارن در مورد آینده ی تو حرف میزنن_ بدون اینکه ازت نظری بخوان_ چه حس مزخرفی بهت دست میده؟

تو فقط حضور داری, بدون اینکه نظرت اهمیت داشته باشه. یا بهتره بگم که تو مثل بازیگری هستی که فقط میتونه توو قالب نقشی که بهش دیکته شده بازی کنه.

حالا منم دقیقا همینم: انگار زندگی و خدا و شرایط نشستن دور هم و دارن در مورد من تصمیم میگیرن. منم همون بچه ی بی زبون که فقط داره حرف بزرگتر ها رو می شنوه.

هر چند که اون بزرگتر ها خیلی هم آدم های بدی نیستن؛ ولی خب کی دوست داره آزادیش گرفته بشه، حتی به دست خیرخواه ترین خیرخواه ها؟؟!

 

گاهی احساس می کنم تقابل شدیدی بین شرایط محیطی و "اراده" وجود داره. یا شایدم بهتره بگم که همه ی اراده های ما در بستر شرایطی که محیط برامون رقم می زنه اتفاق میوفته.

اصلا وقتی اراده زاده ی شرایط محیطی باشه, میشه براش هویت جداگانه ای قائل شد؟

 

 

تصویر ذهن من...
ما را در سایت تصویر ذهن من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : wemydiary2po بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 25 مهر 1395 ساعت: 15:20