برگشتم دیدم بابام داره از توو پزیرایی نگاهمون میکنه. یه لبخند مموشی زد و گفت: شما ها برید من دلم براتون تنگ میشه...
کربلا رو میگفت.
مثل زامبیا پریدیم توو پزیرایی و ماچش کردیم و کلی فداش شدیم. گفتیم از ور دلت تکون نمیخوریم.
تصویر ذهن من...برچسب : بابام یعنی دنیام,بابام همیشه مست بود,بابام رو تو ندیدی,بابام منو میکنه,بابام جرم داد,باباماهی داد,بابام منو,بابام و من,بابام بابام بلطي, نویسنده : wemydiary2po بازدید : 29